قبل تر ها یعنی یک چیزی حدود دوسال پیش اینستاگرام تریبون ازاد من بود و من همه نظرات و عقیده هایم را در آن مکتبوب میکردم  احساس میکردم کسی باید آنها را بخواند و من باید با کسی آنها را به اشتراک بگذارم اما بعد از چند بار بحث و جدل و حتی دعوا! بخاطر برداشت اشتباه یا حتی انتخاب ها و عقاید شخصی ام دیگر نتوانستم به اینستاگرام و آدمهای داخلش اعتماد کنم دیگر از نوشتن ترسیدم و نهایت کاری که انجام دادم این بود که از در و دیوار عکس گذاشتم و زیرش شعر ها و تیکه کتاب هایی گذاشتم تا حرفهایم را در لفافه بزنم  و مجبور نباشم به کسی جواب پس بدهم [و نمیفهمم چرا باور نداشتم که من مجبور نیستم به آدمها جواب پس بدهم !در ۱۴ ۱۵ سالگی انگار ادم فقط میخواهد مقبول واقع شود  ] کم کم باعث شد من از کلمه ها بترسم و دیگر نتوانم خیلی راحت حرف بزنم و مدت ها طول کشید تا بتوانم خودم را قانع کنم که قرار نیست تمامی کلمات من تایید شوند  من قدیسه نیستم و ممکن است اشتباه کنم و حتی اشتباه انتقال دهم 

اما لطفا لطفا  کلمات را برای آدمها بگذارید کاری نکنید از حرف هایشان بترسند کلمات اخرین پناه آدمیزاد است 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای دخترونه دستپخت ناب nd98 دانلود اهتگ های جدید ورزش و لوازم خودمونی باغ ویلا در شهریار مدرسه پسرانه شهید دانشور فرخشهر سال تحصیلی 1398-1397 نمونه سوالات بافنده پوشاک دو میل